وقتی شیردوشش تمام شد، ورو ودر دامن هایش را تکان داد، دوباره یوغ را روی شانه هایش گذاشت و سطل بزرگ شیر را بلند کرد. او آن را به یکی از قلاب و قوطی شیر برنجی را روی دیگری آویزان کرد. کت سطل کوچک را گرفت و آنها به خانه برگشتند. شیر بسیار سنگین بود، بنابراین آنها به آرامی راه می رفتند.
آنها از پل رد شده گرفتن فال انبیا میخوام بودند و تازه از جاده می پیچیدند، که چه چیزی باید ببینند جز غاز و غاز پیرشان که در امتداد جاده راه می رفتند و شش غازه کوچولو دنبالش می آمدند!
کت فریاد زد: “ای مادر، مادر”. غاز پیری هست که خیلی وقت فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است ندیدهایم! او لانهاش را دزدیده و شش غاز کوچک خودش را بیرون آورده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع گرفتن فال انبیا ماهانه , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است! آنها را برای شنا به کانال میبرند.
کیت با جسارت جلوی آنها دوید و کت هم دوید. او مقداری از شیر را ریخت. اما او چنان عجله داشت که هرگز آن را نفهمید، تا اینکه پس از آن، مقداری را در کفش های چوبی خود یافت!
غاز پیر گفت؛ و او با دهان باز و گرفتن فال انبیا محمد بالهای باز مستقیم به سمت دوقلوها دوید! پیرمرد هم به سمت آنها دوید. من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که کت در آن زمان چقدر ترسیده بود! درست ایستاده بود و جیغ می کشید.
کیت هم ترسیده بود. اما او مانند یک پسر شجاع در کنار کت ایستاد و سوئیچ های بید خود را به سمت غازها تکان داد و فریاد زد “شو! درست همانطور که در مگس ها انجام داد.
ورو ودر سطل هایش را در گرفتن فال انبیا کامل جاده گذاشت و پشت سرش آمد و پیش بندش را تکان داد. سپس غاز پیر و غاز و همه غازهای کوچولو به آرامی در امتداد جاده به سمت خانه شروع کردند و در تمام طول مسیر کلمات متقاطع را در Goose talk می گفتند!
پدر ودر در باغ کار می کرد که دسته دسته از جاده پایین آمدند. ابتدا غازها آمدند که بسیار خشمگین به نظر می رسیدند و غازها. سپس کیت آمد که برگهایش را از کلیدهای بیدش جدا کرده بود. سپس کت با سطلش آمد. و آخر از همه، ورو ودر و شیر!
وقتی از خانواده جدید غازها مراقبت شد و شیر تازه را کنار گذاشتند تا خنک شود، ورو ودر خراش را بیرون آورد و آن را خوب داغ کرد. سپس کرمش را گذاشت و کاور را روی دسته داشیر گذاشت.
او گفت: “حالا، کیت و کت، ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است به نوبت بمانید، و ببینید کدام یک از شما می تواند کره را بیاورد، اما مطمئن باشید که داشیر گرفتن فال انبیا نوح را خیلی یکنواخت کار می کنید وگرنه کره خوب نمی شود.”
“اول من!” کت گفت و شروع کرد. کیت روی چهارپایه کوچکی نشست و مراقب کره بود.
کت داشیر را بالا و پایین، بالا و پایین کار کرد. کرم پاشیده شد و داخل گیره پاشید و حلقه کوچک سفیدی از پاشش اطراف داشیر بالا آمد. کت تا زمانی که دستانش درد می کرد کار می کرد.
کیت گفت: حالا نوبت من فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. سپس داشر را فشار داد و کرم برای مدتی طولانی پاشید و پاشید. اما هنوز کره نیامد.
“هو!” گفت کت. “تو چیزی جز یک پسر نیستی. البته تو نمی دانی چگونه به خود دست و پا بزنی. بگذار امتحان کنم.” و نوبت خود را گرفت.
- ۹ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر