سوینی با لجبازی گفت: «نه، اما یک پماد. او را دیدم که آن را به چشمهایش میمالد، در حالی که بیش از سی یاردی با من فاصله نداشت.»
“آیا این را قسم می خوری؟” آقای هراتی گرفتن فال زندگی بچه غرش کرد. «آیا سوگند میخوری که در فاصله سی یاردی میتوانی بفهمی که چه چیزی بین انگشتان مادر دارسی و چشمان گوسفند فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟ نه شما نمی خواهید! و نه هیچ مردی نتوانست! ویلیام، مادر دارسی در اتاق فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟ ما باید از او مدرک بگیریم که وضعیت چشمان گوسفند چیست!»
ویلیام، پس از یک میانآهنگ به زبان ایرلندی، که هر دو قاضی با علاقه آشکار به آن گوش دادند، توضیح داد: «دارسی میگوید، عبادت کن، اگر قرار باشد مادرش به همزمان بیاورد، جان خود را از گرفتن فال سرگذشت زندگی دست خواهد داد». همان شب قبل، قورباغهای در رختخواب نزد او پرید، و او از تخت بیرون آمد تا شمع مبارک را روشن کند، و وقتی دوباره به تخت برگشت، همیشه بین خود و دیوار در آن بود. او از آن بیدار شد و سرما شدیدی…
“مطمئنی هستی که قورباغه بیدار نبود؟” دکتر لیدن پرسید.
طوفانی از خنده سراسر دادگاه را فرا گرفت.
“بیا بیا!” آقای هراتی گفت؛ “با این طلسم کار کردم! ویلیام، به دارسی بگو یکی باید برود مادرش را بیاورد، زیرا او می تواند نیم مایل راه برود!» آقای هراتی در اینجا یک دستمال جیبی سفید بزرگ بیرون کشید و با عصبانیت در اعماق آن بوق زد.
دارسی چشمان آبی کوچکش را با مژه های پرپشت گرفتن فال زندگی سریع بالا آورد و نگاهی به قاضی خود انداخت. بین او و مترجم یک مکالمه ایرلندی وجود داشت.
او میگوید که او نه میتوانست عبادت کند، نه به اندازه یک نشست.
“آه، این چه مزخرفی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!” آقای هراتی با شهادت گفت. “آیا من خودم آن زن را در مراسم عشا یکشنبه گذشته ندیدم؟”
پاسخ دارسی با حرکاتی بیش از حد معمول تزیین شده بود و در طول سخنرانی او لبخند کنایه آمیز روی صورت سوینی شاهکاری از بیان آرام بود.
ویلیام گفت: «او میگوید که مطمئناً او یکشنبه گذشته در گرفتن فال زندگی شخصی مراسم عشای ربانی بوده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، همان چیزی که عبادت شما میگوید، اما در راه خانه بود که دیواری را برمیداشت و سنگی روی او افتاد و انگشتش را زخمی کرد. چکمه شکار آن شد و او را نابود کرد.»
در این اوج از ماجراهای ناگوار خانم دارسی، چهره عموم مردم باید دوباره برخی از گیجی را که احساس می کردند بیان کرده باشد.
دکتر لیدن با اجازه دادن به لبخند کم رنگی که سبیل روباهی را تکان دهد، گفت: «شاید ویلیام به اندازه کافی خوب توضیح دهد، «چکمه خانم دارسی چه تأثیری روی انگشت او گذاشت؟»
دست لاغر ویلیام دهان قورباغهاش را با خجالت یک پسر مدرسهای گرفتن فال زندگی شبانه شایسته پوشانده بود که در یک ترجمه بد گیر افتاده بود.
او با سردرگمی عمیق گفت: «از عبادتها عفو میکنم، اما مطمئن باشید که عبادتهای شما به خوبی خود من میدانند که در ایرلندی ما یک کلمه برای انگشت یا پای شما داریم.»
- ۱۰ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر