در مورد تو، من قاضی تو نخواهم بود – پس بنشین. تو خستهای و…» او در حالی که صندلی را محکم گرفته بود و با تلاش فراوان سعی میکرد آرام و منطقی باشد، گفت: «من قبلاً هم چنین شبی را تجربه کردهام؛ از این بابت خوشحالم – باران – چون – این – این را به من یادآوری میکند. اگر از طوفان بترسی، بزدلی – تو – دیدهبان – آنها – هستی -» و صدایش محو شد. گفتم: «هیس. باید ساکت باشی، اسم دیگهات رو بهت میگم…» با اشتیاق گفت: «بله.» «یه جوون بود که تو شهر من تو آمریکا زندگی میکرد و اومد اینجا و بعد از یه مدتی یه جوری با آلمانیها قاطی شد. اسمش اسلید بود—تام اسلید؛ و ببخشید که قبلاً گفتم. اون الان مرده—» او در حالی که مثل برگ تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه لواسان میلرزید.
حرفش را قطع کرد و گفت: «دوباره اسمش را بگو.» «اسلید—تام اسلید.» او فریاد زد: «توماسو، نه تاسو؛ او قبلاً من را اینطور صدا میزد. » فکر کردم حالا عقلش به کار افتاده، بنابراین با لحنی آرام با او صحبت کردم و دوباره به او گفتم بنشیند. اما او بازویم را گرفت و مثل یک مرد وحشی به من نگاه کرد. در چشمانش هم برقی بود که قبلاً هرگز ندیده بودم. و اگرچه ارادهای نداشت و قدرتی برای صحبت کردن منسجم نداشت، اما نوعی رهاسازی ظریف به او دست داد که مرا شگفتزده کرد. البته میدانستم که این سخنرانی تند و آتشین او چیزی جز واکنش فشار عصبی و توهمات ذهنیاش نیست، اما برخی از چیزهایی که گفت مرا گیج و تا حدودی وحشتزده کرد. «میدونی—میدونی اون—من چیکار کردم؟» نفس عمیقی کشید. «فکر میکنی میتونی -من- رو دفن کنی، اما – نمیتونی. من – بهت میگم چیکار کردم – من اونو خفه کردم – اینجوری (گلومو گرفت). از ماشین پرتش کردم بیرون. اون – اون سعی کرد – با – با چاقوی جیبی خودم – سعی کرد طناب رو ببره – اما تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در ولنجک من میتونم خیلی سریع برم.
از طناب بالا – در هر صورت – دنبالم راه بیفتم – تعقیبم کن – میبینی چطور میتونم بیام اینجا وقتی که باید اون اسم رو داشته باشم. این اسم منه – مال منه – من – درسته. اونو به من بده – یا – یا من – این شهر توئه به اندازه شهر من – من مانع از این شدم که – رسوا بشه، تو یه بزدلی اگه از طوفان میترسی – من سوار طوفان شدم – من رفتم – و من اینجا دنبالت اومدم – تو – تو یه دزدی – تو! اسممو به من بده – تام اسلید – من دنبالش میگردم – اون. من دنبالش رفتم – من توماسو هستم !» انگشتان ضعیفش را از گلویم بیرون آوردم و در حالی که ایستاده بودم، شانههایش را به آرامی نوازش کردم. تمام بدنش میلرزید و مثل سگ نفس میکشید. مجبور بود سرش را به عقب پرتاب کند تا هیجانش را فرو بنشاند و مدام یک چشمش را با حالتی عصبی میبست، که دیدنش واقعاً آزاردهنده بود. گفتم: « باید ساکت تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه ولنجک باشی و لباسهای خیست را دربیاوری.
هیس… به محض اینکه این کار را بکنی، اسمت را به تو میدهم (چون فکر کردم بهتر بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست با او شوخی کنم). دستت را بالا بگیر… تا بتوانم کتت را دربیاورم. حالا آرام بنشین. آنجا. به خاطر این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که خستهای… همین. به هیچ چیز فکر نکن، فقط…» اما او حاضر به نشستن نبود، فقط سرش را روی پشتی صندلی بزرگ گذاشت و مثل یک کودک هق هق کرد. من هیچ تلاشی برای منصرف کردنش تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در جنت آباد نکردم، زیرا میدانستم که این فقط اثر سخنرانی طولانی و خستهکنندهاش بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
البته حدس زدم که او مزخرف گفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست… رونوشت تلگرافی که روز چهارم پس از وقایع فصل قبل برای روی بلیکلی فرستادم. «تام اسلید، زنده و بیمار، در حال نوشتن هستم و بهبود خواهم یافت.» در ادامه آخرین نامه من به روی بلیکلی را میخوانید که در مهمانخانه کوچک هانس توان بالای روستای سنت کرایکس در سوئیس نوشته شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست: روی عزیز: من از طریق پاریس و روئن برای شما تلگراف فرستادم. تام اسلید زنده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست و اینجا در سوئیس با من بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
من چهار روز قبل از ارسال تلگراف صبر کردم تا هیچ سایهای از عدم قطعیت در مورد حقایق وجود نداشته باشد، حقایقی که به سختی قابل باور به نظر میرسیدند. فکر میکنم از زمان امضای آتشبس، این تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه فردوس شرق پیام بدون تأخیر زیاد به دست شما خواهد رسید. اما احتمالاً تا چند ماه دیگر ما را نخواهید دید. تام تحت مراقبت پزشکی در سولوثرن، نزدیکترین شهر به ما، بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست و مطمئنم که حالش خوب بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. با این حال، او نمیتواند تا چند هفته اینجا را ترک کند، و وقتی این اتفاق بیفتد، احتمالاً برای ترخیص یا حداقل مرخصی طولانیتر، در فرانسه معطل خواهیم شد.
میدانم که سانسور لغو شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، بنابراین این نامه باید بدون مقدمه به دست شما برسد، اما در هر صورت، کل ماجرا را تا زمان بازگشت من مخفی نگه دارید. میخوام نزدیک آتیش بشینی و کت و کفشهات رو دربیاری؛ بعد حرف میزنیم. ببین، یه هیزم تازه سر جاش میذارم.» «اون اسم رو بگو.» تکرار کرد، و از همین الان میتوانستم تزلزل ارادهاش را ببینم. ارادهاش برای درخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست کافی بود، اما نه برای اصرار مداوم.
گفتم: «فکر میکنم حتماً دنهایمر را به خاطر داری، و من اسم دیگری نمیدانم . البته که دنهایمر را میشناختی.» سرش را تکان داد. «خب،» من پافشاری کردم، «مهمتر این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که خشک و گرم باشی. من تعجب میکنم که چطور در چنین شبی راهت را اینجا پیدا کردی.» او گفت: «من میتوانم راهم را به هر جایی پیدا کنم؛ من مجبور شدم راهی برای پرسیدن نام پیدا کنم.» من گیج شده بودم. «منظورت اسم خودت بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست – تاسو؟» جرأت کردم.
گفتم. «دو خائن،» او گفت، «آن یکی. تو گفتی – تو گفتی – تو گفتی – من یکی از آنها بودم.» گفتم: «ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستش را بخواهید، من ذهنم را با نام خائنین پر نمیکنم و اگر اسمی از کسی بردم، حتماً از روی عصبانیت بوده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
حرفش را قطع کرد و گفت: «دوباره اسمش را بگو.» «اسلید—تام اسلید.» او فریاد زد: «توماسو، نه تاسو؛ او قبلاً من را اینطور صدا میزد. » فکر کردم حالا عقلش به کار افتاده، بنابراین با لحنی آرام با او صحبت کردم و دوباره به او گفتم بنشیند. اما او بازویم را گرفت و مثل یک مرد وحشی به من نگاه کرد. در چشمانش هم برقی بود که قبلاً هرگز ندیده بودم. و اگرچه ارادهای نداشت و قدرتی برای صحبت کردن منسجم نداشت، اما نوعی رهاسازی ظریف به او دست داد که مرا شگفتزده کرد. البته میدانستم که این سخنرانی تند و آتشین او چیزی جز واکنش فشار عصبی و توهمات ذهنیاش نیست، اما برخی از چیزهایی که گفت مرا گیج و تا حدودی وحشتزده کرد. «میدونی—میدونی اون—من چیکار کردم؟» نفس عمیقی کشید. «فکر میکنی میتونی -من- رو دفن کنی، اما – نمیتونی. من – بهت میگم چیکار کردم – من اونو خفه کردم – اینجوری (گلومو گرفت). از ماشین پرتش کردم بیرون. اون – اون سعی کرد – با – با چاقوی جیبی خودم – سعی کرد طناب رو ببره – اما تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در ولنجک من میتونم خیلی سریع برم.
از طناب بالا – در هر صورت – دنبالم راه بیفتم – تعقیبم کن – میبینی چطور میتونم بیام اینجا وقتی که باید اون اسم رو داشته باشم. این اسم منه – مال منه – من – درسته. اونو به من بده – یا – یا من – این شهر توئه به اندازه شهر من – من مانع از این شدم که – رسوا بشه، تو یه بزدلی اگه از طوفان میترسی – من سوار طوفان شدم – من رفتم – و من اینجا دنبالت اومدم – تو – تو یه دزدی – تو! اسممو به من بده – تام اسلید – من دنبالش میگردم – اون. من دنبالش رفتم – من توماسو هستم !» انگشتان ضعیفش را از گلویم بیرون آوردم و در حالی که ایستاده بودم، شانههایش را به آرامی نوازش کردم. تمام بدنش میلرزید و مثل سگ نفس میکشید. مجبور بود سرش را به عقب پرتاب کند تا هیجانش را فرو بنشاند و مدام یک چشمش را با حالتی عصبی میبست، که دیدنش واقعاً آزاردهنده بود. گفتم: « باید ساکت تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه ولنجک باشی و لباسهای خیست را دربیاوری.
هیس… به محض اینکه این کار را بکنی، اسمت را به تو میدهم (چون فکر کردم بهتر بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست با او شوخی کنم). دستت را بالا بگیر… تا بتوانم کتت را دربیاورم. حالا آرام بنشین. آنجا. به خاطر این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که خستهای… همین. به هیچ چیز فکر نکن، فقط…» اما او حاضر به نشستن نبود، فقط سرش را روی پشتی صندلی بزرگ گذاشت و مثل یک کودک هق هق کرد. من هیچ تلاشی برای منصرف کردنش تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در جنت آباد نکردم، زیرا میدانستم که این فقط اثر سخنرانی طولانی و خستهکنندهاش بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
البته حدس زدم که او مزخرف گفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست… رونوشت تلگرافی که روز چهارم پس از وقایع فصل قبل برای روی بلیکلی فرستادم. «تام اسلید، زنده و بیمار، در حال نوشتن هستم و بهبود خواهم یافت.» در ادامه آخرین نامه من به روی بلیکلی را میخوانید که در مهمانخانه کوچک هانس توان بالای روستای سنت کرایکس در سوئیس نوشته شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست: روی عزیز: من از طریق پاریس و روئن برای شما تلگراف فرستادم. تام اسلید زنده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست و اینجا در سوئیس با من بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
من چهار روز قبل از ارسال تلگراف صبر کردم تا هیچ سایهای از عدم قطعیت در مورد حقایق وجود نداشته باشد، حقایقی که به سختی قابل باور به نظر میرسیدند. فکر میکنم از زمان امضای آتشبس، این تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه فردوس شرق پیام بدون تأخیر زیاد به دست شما خواهد رسید. اما احتمالاً تا چند ماه دیگر ما را نخواهید دید. تام تحت مراقبت پزشکی در سولوثرن، نزدیکترین شهر به ما، بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست و مطمئنم که حالش خوب بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. با این حال، او نمیتواند تا چند هفته اینجا را ترک کند، و وقتی این اتفاق بیفتد، احتمالاً برای ترخیص یا حداقل مرخصی طولانیتر، در فرانسه معطل خواهیم شد.
میدانم که سانسور لغو شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، بنابراین این نامه باید بدون مقدمه به دست شما برسد، اما در هر صورت، کل ماجرا را تا زمان بازگشت من مخفی نگه دارید. میخوام نزدیک آتیش بشینی و کت و کفشهات رو دربیاری؛ بعد حرف میزنیم. ببین، یه هیزم تازه سر جاش میذارم.» «اون اسم رو بگو.» تکرار کرد، و از همین الان میتوانستم تزلزل ارادهاش را ببینم. ارادهاش برای درخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست کافی بود، اما نه برای اصرار مداوم.
گفتم: «فکر میکنم حتماً دنهایمر را به خاطر داری، و من اسم دیگری نمیدانم . البته که دنهایمر را میشناختی.» سرش را تکان داد. «خب،» من پافشاری کردم، «مهمتر این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که خشک و گرم باشی. من تعجب میکنم که چطور در چنین شبی راهت را اینجا پیدا کردی.» او گفت: «من میتوانم راهم را به هر جایی پیدا کنم؛ من مجبور شدم راهی برای پرسیدن نام پیدا کنم.» من گیج شده بودم. «منظورت اسم خودت بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست – تاسو؟» جرأت کردم.
گفتم. «دو خائن،» او گفت، «آن یکی. تو گفتی – تو گفتی – تو گفتی – من یکی از آنها بودم.» گفتم: «ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستش را بخواهید، من ذهنم را با نام خائنین پر نمیکنم و اگر اسمی از کسی بردم، حتماً از روی عصبانیت بوده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
دوشنبه ۳۱ شهریور ۰۴ ۲۲:۵۳
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر